جدول جو
جدول جو

معنی شاه فیروز - جستجوی لغت در جدول جو

شاه فیروز
دهی از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر، دارای 105 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قریه ای است در دوفرسنگ و نیمی شمال ده کهنه شبانکارۀ فارس، (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
استان، یکی از دوازده استان اقلیم عراق: ابن خرداد به و قدامه که در قرن هشتم از اقلیم عراق سخن رانده اند گویند این اقلیم دوازده ولایت دارد و هر یک را استان گویند ... این دوازده استان از حیث نهرهایی که آنها را مشروب میکردند و منابع آن نهرها به سه گروه قسمت میشدند، گروه اول مرکب از چهار استان در ساحل خاوری دجله، که هم از آن شط و هم از رود تامرا مشروب میگردیدند به این ترتیب: نخست استان شاد فیروز (یا شاذ فیروز) (حلوان) مشتمل بر طسوج (بخش) تامرا و طسوج خانقین و سه طسوج دیگر جمعاً دارای پنج طسوج، (سرزمینهای خلافت شرقی ص 86)، یاقوت ذیل شاذفیروز آن را نام طسوجی که انبار و هیت از آنند شمرده است، (معجم البلدان)
شهر، شهری کوچک است مرکز شهرستان شاهرود، سکنۀ آن در حدود 18000 تن، آب آن از قنات، محصول آن میوه و غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
موضعی در ارمینیه. (نخبهالدهر دمشقی چ لیپزیک 1923 میلادی ص 189)
لغت نامه دهخدا
(شَ رِ فی)
قلعه ای بوده در استرآباد که برای جلوگیری از هجوم بادیه نشینان ساخته بودند. (یادداشت مؤلف). ظاهراً با شهرستان یزدگرد یکی باشد. رجوع به شهرستان یزدگرد شود
قزوینی نویسد: نسا را ’شهر فیروز’ نامند بمناسبت اینکه گویند فیروز پادشاه قدیم ایران آنرا ساخته است. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 420)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
نام حاکم سیستان، زیرا سیستان را نیمروز نیز خوانند. (ازبرهان) (ازآنندراج)
سلطان نیمۀ روز و آن کنایه از آفتاب است. (از برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 36هزارگزی خاور بافت. سکنۀ آن 152 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
ابن شعیب بن عبدالسعید اصفهانی، مکنی به ابوالهیجاء. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابوالهیجاء شفهفیروز... شود
لغت نامه دهخدا